اگر باران نمی بارید هیچگاه بغض آسمان شکسته نمیشد!
اگر زیر باران قدم نمیزدم ، هیچگاه دلم از دردها خالی نمیشد!
اگر گریه نمیکردم هیچگاه قلبم از غم و غصه ها رها نمیشد!
اگر با تو نبودم هیچگاه نفس کشیدنهایم تکرار نمیشد!
حالا که با تو هستم ، گهگاهی نیز حس میکنم بی تو هستم،
تو در کنارم نیستی و من خسته هستم!
خسته از زندگی ، خسته از این راه عاشقی!
اگر پاییز نبود ، بهاری نیز در راه نبود !
تو بهاری هستی در پاییز سرد زندگی ام!
تو تنها شکوفه ای هستی در تک درخت باغ زندگی ام!
اگر قلب تو نبود ، حال من از پریشانی گرفته بود ،
غصه های دلم فراموش نشدنی بود!
اگر صدای تو آرامم نمیکرد ، عشق تو خوشحالم نمیکرد ،
سرنوشت به ادامه زندگی امیدوارم نمیکرد !
حالا که باران می بارد ، از دلتنگی تو گریه میکنم تا هیچ چیز جز عشق تو،
در قلبم نباشد!
نمیخواهم جز تو ، غم و غصه ها نیز به قلبم بیایند ، نمیخواهم جز تو ،
حسرتی در قلبم به جا بماند !
اگر تو برای من نبودی ، هیچگاه به آرزویم نمیرسیدم!